متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

عیدی ها وبلاگ تکونی و تقویم 93

متین من این پست تقریبا حال و هوای عید نوروز به خودش گرفته وبلاگ تکونی و تقویم سال ٩٣ -کارت پستال و تگ هفت سین نمونه هاش واست  توی این پست گذاشتم عزیزم پیشاپیش برای تو پسر عزیزم در سال جدید و در سالهای پیش رو بهترین ها را آرزومندم.... و با تمام وجود از پروردگارم برایت زیباترین روزهای زندگی بر روی این کره خاکی را خواستارم..... آرزو می کنم که همیشه خوشبخت باشی و زندگی همواره چهره مهربانش را و لبخندهای دلربایش را برای چشمان زیبایت به ارمغان آورد...   عیدی بابا امین:   این هلی کوپتر  کنترلی بابا امین واست خریده که ٥٠ متر ارتفاعش هست  که بیشتر هم میشه خیلی جالبه ...
19 اسفند 1392

برای تو می نویسم متین من

متین من امروز تصمیم گرفتم از حرفای دلم برات بگم پسرم متین مامانی از این که تورو داره خیلی خوشحالم نمیدونم این خوشحالی رو که فراتر از این حرفاست با کدوم کلمه یا جمله بیان کنم مامان تو خیلی پسر خوب واروم هستی مثل اسمت واقعا متین هستی پسرم درتمام عمرم یک بار عاشق شدم و وابسته به کسی که برای داشتن ات حاضرم از تمام زیبای های دنیا بگذرم نبض حیاطم بعدازعشق به خدا برای تو می تپه مامان این جمله رو هروقت به صورتت نگاه می کنم همیشه میگم:   متین من نمی دانم هر دفعه که می بینمت ...تو زیباتر می شوی یا من عاشق تر...... خدارو بارها وبارها شکرمیکنم که همچین نعمتی به من داده فرشته کوچولو من باتوبودن همیشه برای من آرزوست عزیزم روزها چ...
19 اسفند 1392

خوشبخت ترین مادر روی زمین

زیباترین بهانه زندگی ام! تنها دلیل ادامه دادنهایم! یگانه گوهر زندگی م متینم به گمانم امروز روز من است، به گمانم فرشتگان در عرش خداوندی امروز برایم نغمه و سرور سر داده اند، به گمانم صبر و حوصله کردنهایم به ثمر نشسته است، به گمانم امروز من خوشبخت ترین مادر روی این کره خاکی هستم... خداوندا گل زیبایم را به دستان پر مهر تو میسپارم تا بهتر از من آنگونه که شایسته وجود شکننده اش است از او نگهداری کنی... و من را وسیله ای قرار دادی تا بتوانم پسرم را از گزند بلاهای کوچک و بزرگی که در انتظارش هست در امان دارم...   گاهی چنان خطرهای بزرگی از پیش چشمان غافلم عبور میکند و  از کنار گوش پسرم می گذرد که مرا بار دیگر به یاد بز...
19 اسفند 1392

حکایت این روزهای ما

متین من  آنچنان به زندگی ام رنگ و بوی دلنشینی  بخشیده ای که به خاطر نمیاورم زمانی که تو را نداشتم لذت های دنیایم چه بوده است؟؟؟   خداوندا چگونه شاکر باشم نعمتی را که از به خاطر آوردن تک تک لحظاتش اشک در چشمانم حلقه میبندد! لحظات شیرین و تکرار نشدنی شیطنت های پسر عزیزم که گهگاه صبرم را نیز بر هم میریزد! لحظات به خواب رفتنش که آنقدر خودش را در  آغوشم جابجا میکند و آنقدر پوست لطیف بی همتایش نوازشگر دستهای خسته ام میشود که گاه من زودتر از او به خواب میروم! لحظات خاطره انگیز و پر لذتی که صدای دلنشین قهقه های کودکانه اش تمام فضای خانه را پر میکند و هر چقدر خسته باشیم لبخند بی مقدمه ...
19 اسفند 1392

دوسال و سه ماهگی

  این دوست داشتن است این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد او درون دل من جای باز کرده است کودکی بازی گوش نازنینی با هوش چشمهای مشکی پوستی مهتابی گیسوانی چو شب بی مهتاب که نسیم خوش او دلها برده ز کف آری آری آری دوستش میدارم قهقه های قشنگش که همه مستانه حاکی از سر درون خوش اوست دوستش میدارم من که خود میدانم او یقین سهم من است از بهشت خاکی متین من تنها بهانه زندگیم دوستت دارم.اما اين دوستت دارم از آن حرف هايي نيست كه با گذر زمان محو بشه و به فراموشي سپرده بشه.اين سخن قلبم هست.قلبها هرگز فراموش نميكنند .اين دوستت دارم بر خاسته از قلبي ست كه  شعله اش را خودت روشن كردي و از گرماي قلب مهربانت به ان بخشي...
6 اسفند 1392
1